گناه...
گناه
از من است
من نباشد!
گناهی نیست...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 19:3 توسط ابراهیم
|
از من است
من نباشد!
گناهی نیست...
درختان همه از تلخی سرما خسته
و بهار از من دور،
من همان گمشده ی عاشق در حال عبور
نفسی می کشم و یاد تو در سر دارم
چه کنم؟!
حیف،
نیست دیگر یاری...
قسمتی از شعر بهار معرفت
نهنگ
می پروراند
اما بی صدا
و زمین ...
با کمی تغییر محمدرضا لطفی